پیشگیری یا درمان؟ | ||
|
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد.
[ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:داستان عبرت آموز,داستان کوتاه,عبرت,داستان عبرت آموز,حکمت, ] [ 17:2 ] [ Mahtab ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند. هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود. هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه... [ شنبه 29 مهر 1391برچسب:داستان کوتاه طنز,داستان کوتاه,طنز,داستان طنز,داستان کوتاه طنز, ] [ 22:26 ] [ Mahtab ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد يک بازرگان موفق و ثروتمند ،از يک ماهی گير شاد كه در روستايی در مكزيک زندگی می كرد و هرروز تعدادكمی ماهی صيد می كرد و می فروخت پرسيد : چقدر طول می كشد تا چند تا ماهی بگيری ؟ بازرگان گفت : چرا وقت بيشتری نمی گذاری تا تعداد بيشتری ماهی صيد كنی؟
پاسخ شنيد: چون همين تعداد برای سير كردن خانواده ام كافی است .
بازرگان متعجب پرسيد : پس بقيه وقتت را چيكار مي كنی؟
ماهی گير جواب داد: با بچه ها يم گپ می زنم . با آن ها بازی ميكنم . با دوستانم گيتار مي زنم .
بازرگان به او گفت : اگر تعداد بيشتری ماهی بگيری می تواني با پولش قايق بزرگتری بخری و با درآمد آن
قايق های ديگری خريداری كنی آن وقت تعداد زيادی قايق براي ماهيگيری خواهی داشت . بعد شركتی تاسيس می كنی و اين دهكده كوچک را ترک می كنی و به مكزيكوسيتی می روي و
بعدها به نيويورک وبه مرور آدم مهمی می شوي . ماهی گير پرسيد : اين كار چه مدتی طول مي كشد و پاسخ شنيد : حدودا بيست سال . و بازرگان ادامه داد: در يک موقعيت مناسب سهام شركتت را به قيمت بالا ميفروشی و اين كار ميليون ها دلار نصيبت می كند. ماهی گير پرسيد : بعد چه اتفاقی می افتد ؟
بازرگان حواب داد : بعد زمان باز نشستگيت فرا می رسد . به يک دهكده ی ساحلی می روی براي تفريح ماهی گيری ميكنی . زمان بيشتري با همسر وخانواده ات می گذرانی و با دو... ماهي گير با تعجب به بازرگان نگاه كرد
اما آيا بازرگان معناي نگاه ماهي گير را فهميد؟ [ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:ماهیگیر ثروتمند,ماهیگیر,داستان ماهیگیر ثروتمند,داستان کوتاه,داستان, ] [ 11:8 ] [ Mahtab ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد |
|